وطن

ساخت وبلاگ

همیشه فکر می کردم خیلی دوستت دارم، فکر می کردم هیچ کس بیشتر از من عاشق تو نیست. دلم میخواست واست جون بدم...همه چیز من بودی...همه چیز...

اما حالا، تو این روزا، این روزا که دلمون خونه و چشممون پر اشک، نه اینکه دوست ندارم، نه اینکه پاییز یادتو نیاورده، نه!

فقط یاد گرفتم از قلبم که یه چیزهایی همیشه مهم تر و با ارزش تره

یه چیزی شبیه امیدی که چند وقته جوونه زده تو دلامون و یه روز یه درخت میشه ، یه درخت با شکوه و بزرگ که هیچ پاییزی دلشو خون نکنه...یه درخت به نام وطن...

پاییز غم انگیز 1401

...

باباجون......
ما را در سایت باباجون... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8mehrsan بازدید : 74 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 20:18