تا شب چه زاید؟

ساخت وبلاگ
                                                    "فراموش خانه "   
 
        فرصت شمار صحبت، کز این دوراهه منزل     چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن...

آن روزهایی که برای اولین بار تماشایت می کردم، مهرت در دلم مانند آتشفشانی بود که می سوخت و می سوزاند، تند و آتشین و هراس من از سرد شدنش، لحظه هایم را به آتش می کشید اما این روزها، شبیه خورشیدی شده ام که می سوزد اما نمی سوزاند، می تابد اما بی دریغ ، شبیه خورشیدی که می دانم، هرگز خاموش نخواهد شد...
تقدیم به کسی که خورشید چشمهایش، برای همیشه، مرا شبیه خورشید کرد، تقدیم به احسان عزیزم...

باباجون......
ما را در سایت باباجون... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8mehrsan بازدید : 75 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 20:18