زندگی...

ساخت وبلاگ

از آخرین روزی که اینجا نوشتم هزار تا اتفاق تو زندگیم افتاده، این سیب هزار تا چرخ خورده و من رو تبدیل کرده به نسخه ی دیگه ای از مریم

یه روزایی گذشته که تلخ ترین و تاریک ترین روزهای زندگیم بوده، یه روزهایی که فقط بغضمو قورت دادم و سرمو کردم رو به آسمون و چشم تو چشم زندگی وایستادم که اگه تو سختی، من از تو سخت ترم...

یه روزایی گذشته بهم که منو بزرگتر کرده، صبورتر و امیدوارتر...امید به همین انگشت هایی که داره میلغزه رو کیبورد و قصه ی این چند ماهو برات می نویسه، امید به همین نفسی که می کشم و همین لحظه ای که داره میگذره...

تو همه ی اون لحظه ها، تو همه ی اون تاریکی ها، تو همه ی اون سیاهی ها ، یه چیزی ته دلم بود، یه لبخند، یه نور، یه چیزی مثل یه حرفی که همیشه تو سختی ها بابا بهم میگه و دلم قرص میشه...

با همه ی وجودم باورت دارم، دوستت دارم و بهت ایمان دارم...

نور امید آبی و صورتی ملایم زندگی من، بتاب به من، مثل همیشه، مثل همه ی روزای زندگیم...

همیشه ته قلبم دارمت، همیشه...همیشه...برای همه ی فصل ها...

باباجون......
ما را در سایت باباجون... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8mehrsan بازدید : 47 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت: 13:48